ترجمهخوداصلاحی به عنوان یک استراتژی هنجارمند در ترجمه شفاهی همزمان و
مفاهیم ضمنی آن در رابطه با رویکردهای جنسیتی به ترجمه شفاهی [Self-repair as a norm-related strategy in simultaneous interpreting
and its implications for gendered approaches to interpreting]
چکیده
این مقاله به تجزیه و تحلیل ظهور احتمالی رد پای جنسیت بر هنجارها در ترجمه شفاهی می پردازد. توجه اصلی آن بر کاربرد خوداصلاحی توسط مردان و زنان مترجم شفاهی است. خوداصلاحی، اصطلاحی مربوط به متن و در حیطه ی هنجار می باشد. دو پرسش در این تحقیق مورد بررسی قرار می گیرند: (1) آیا مقدار خوداصلاحی ها در ترجمه شفاهی به جنسیت افراد وابسته است؟ (2) آیا جنسیت بر روش اصلاح ترجمه که از عبارات ویرایشی بهره می برد، موثر است؟ با در نظر گرفتن تحقیقات پیشین در حیطه ی جنسیت و انطباق هنجاری انتظار می رود مترجمین شفاهی زن عبارات ویرایشی و خوداصلاحی های بیشتری نسبت به مردان به کار برند. این تحقیق براساس داده هایی برگرفته از پیکره EPICGاز مبدا فرانسوی و ترجمه شفاهی آنها به زبان هلندی و انگلیسی است. خوداصلاحی های مترجمین به صورت دستی مشخص شد و از لحاظ آماری مورد مقایسه قرار گرفت. در پی پرسش اول این تحقیق به نظر می رسد که جنسیت بر کاربرد خوداصلاحی در ترجمه شفاهی موثر است. در پاسخ به پرسش دوم، تحلیلهای آماری الگوهای زبانی را نشان می دهد: در بخش ترجمه انگلیسی، زنان به شکل بارزی از عبارات ویرایشی بیشتری نسبت به مردان استفاده می کنند. در مورد داده های مربوط به خوداصلاحی های صورت گرفته در ترجمه ی فرانسوی/هلندی هیچ تفاوت چشمگیری مشاهده نمی شود. اما آنچه به نظر می رسد این است که زنان اصطلاحات عذرخواهی را به عنوان عبارات ویرایشی بکار می برند.
کلمات کلیدی:
1.مقدمه
این تحقیق قسمتی از یک پروژه تحقیقاتی گسترده تر در حوزه ی تفاوتهای جنسیتی در ترجمه شفاهی همزمان است و بر رویکرد محتمل جنسیتی به هنجارها توجه دارد. تحقیق در حیطه ی کیفیت ترجمه شفاهی نشان داده است که مترجمین شفاهی دیدگاه تقریبا یکسانی در مورد کیفیت مناسب ترجمه شفاهی دارند، اما با این وجود تاثیر جنسیت و سن در داده های آماری مشهود است (پوچهاکر و زویچنبرگر 2010). شناخت کیفیت و همینطور خود عمل ترجمه ی شفاهی به وسیله هنجارها تعیین می گردد (شلسینگر 1989؛ هریس 1990؛ شولداگر 1995؛ گارزون 2002). بنابراین این سوال پیش می آید که آیا جنسیت در پایبندی به هنجارها مداخله می کند، و آیا این تفاوتها بر عملکرد مترجمین موثر است.
تحقیقات تجربی و تحقیقات انجام شده پیکره بنیاد شواهدی بر وجود الگوهای جنسیت در عملکرد مترجمین فراهم آورده است (سکوت 2001؛ مگنیفیکو و دفران 2016، 2017؛ روسو 2016، 2018)، اما آنچه که هنوز نامشخص است این است که آیا این الگوها دیدگاه های متفاوتی در حوزه ی هنجارها یا اولویت بندی هنجارهای مختلف به عرصه ظهور می کشاند. مگنیفیکو و دفرانک (2017) اظهار می کنند که تمایل مترجمین شفاهی زن به ترجمه ی مستقیم رفتارهای خلاف ادب بیشتر از مترجمین شفاهی مرد است و این می تواند به دلیل انطباق بیشتر با هنجارهای ترجمه شفاهی باشد، اما این دو محقق این مسئله را در تحقیق خود مورد بررسی قرار نمی دهند.
در این مقاله، تلاش بر این است که راه هایی برای تحقیق در حیطه ی ویژگیهای مربوط به این هنجارها در ترجمه همزمان یافت شود و همینطور روشن گردد آیا این موارد تمایلاتی که هر جنسیت در پیش می گیرند را آشکار می سازند. این روند تحقیقی بر اساس داده های موجود در پیکره انجام می گیرد، زیرا این داده ها فرصتی جهت مطالعه ی ویژگیهای این هنجارها در بافت متون معتبر و واقعی فراهم می آورد که در این متون مسلما مشخصه های این هنجارها بیشترین امکان را برای ظهور دارند. با پیمودن این روند، امید آن می رود که این تحقیق سهمی در زمینه عوامل موثر در عملکرد مترجمین شفاهی و، بالاخص در بررسی هنجارهای ترجمه شفاهی به انجام رساند. هنجارها موضوع مهمی در مطالعه در زمینه ی ترجمه شفاهی هستند، اما کمبود مطالعات تجربی که تاثیر هنجارها بر عملکرد مترجمین شفاهی را مورد بررسی قرار دهد به شدت احساس می شود. بنابراین، حداکثر حجم این مقاله به پاسخ به این پرسش اختصاص یافته که کدام خصوصیات بارز عملکرد یک مترجم شفاهی می تواند مربوط به آگاهی از هنجارها باشد و در ادامه این مطلب مورد بحث و بررسی قرار می گیرد که اصلاحات، نمایانگر مطابقت هنجاری در متن هستند.
علاوه بر این، مقاله ی حاضر عمدتا در راستای مطالعات جنسیت و خصوصا در حیطه ی تولید زبان جنسیتی گردآوری شده است. این تحقیق در زمینه ی الگوهای جنسیتی در انطباق هنجاری و بطور برجسته در حوزه ی زبانشناسی صورت گرفته است (لابوو 1966، 1990). هدف از این مطالعه افزودن چشم اندازی جدید است یعنی تطابق هنجاری در محیط زبانشناختی و بسیار چالش برانگیز به وسیله ی متخصصین کارآزموده ی زبان که کاملا از هنجارهایی که قاعدتا مورد تاییدشان است، آگاهند، اما در هنگام کار با شرایطی روبرو می شوند که باعث می شود مطابقت با آن هنجارها بسیار دشوار گردد.
2.هنجارها در ترجمه شفاهی
مطالعات اولیه در زمینه ی هنجارها در ترجمه شفاهی به اواخر دهه 1980 برمی گردد، و اولین تحقیقاتی که در این زمینه شکل گرفت (شلسینگر 1989؛ هریس 1990؛ شولداگر 1995؛ گارزون 2002) تحت تاثیر مطالعات پیشتاز توری در حیطه ی هنجارهای ترجمه انجام شد. توری (1980، 1995) این هنجارها را در بافت ترجمه بررسی کرده و اظهار می کند که ترجمه فعالیتی است که هنجارهایی بر آن حاکم است چرا که قواعد مشخصی در رفتارهای مترجمین یافت می گردد. خود عمل ترجمه به طور ضمنی اذعان می کند که مترجم با هنجاری ابتدایی روبروست، بدین معنا که باید بین سیستم هنجاری فرهنگ مبدا و مقصد یکی را برگزیند. انتخاب سیستم هنجاری اول (پذیرش هنجارهای مبدا) به ترجمه ای رضایت بخش منتج می گردد، در حالی که گزینش مورد دوم ( پیروی از هنجارهای مقصد) مقبولیت ترجمه را رقم خواهد زد –که باعث تغییر بیشتر متن مبدا می شود. علاوه بر این هنجار ابتدایی، توری (1995، 58) مشاهده می کند که هنجارهایی که بر ترجمه اعمال می گردد را می توان به دو زیر گروه تقسیم کرد: هنجارهای مقدماتی، که عمدتا تحت تاثیر سیاست ترجمه است، و هنجارهای عملی، که بر تصمیماتی که در حین خود فعالیت ترجمه گرفته می شود تاثیرگذار است.
همچنین توری اظهار می دارد که تحقیق درباره هنجارهای ترجمه کتبی بر اساس دو منبع اصلی شکل می گیرد: منابع متنی و منابع فرامتنی:
منابع متنی: خودِ متون ترجمه شده, برای تمام انواع هنجارها, همینطورفهرستهای تحلیلی ترجمه ها (یعنی متون مجازی) برای هنجارهای ابتدایی متفاوت
منابع فرامتنی: دستورالعمل های نقادانه یا نیمه تئوریکی، به عنوان مثال “تئوری های” تجویزی ترجمه، سخنانی که از سوی مترجمین، ویراستاران، ناشرین، و افراد دیگری که در فعالیت ترجمه شرکت دارند یا به نوعی مرتبط با آن هستند بیان می شود، ارزیابی های منتقدانه از هر یک از ترجمه ها، یا فعالیت یک مترجم یا “مکتب های” مربوط به مترجمین و الی آخر. (65)
تمایزی که توری بین هنجارهای متنی و فرامتنی قائل می شود جالب است چرا که به تشخیص و دسته بندی هنجارهای متنوع در کار ترجمه کمک می کند. بررسی اینکه آیا همان نوع هنجارها ممکن است در ترجمه شفاهی مشاهده گردد می تواند مفید باشد.
چنانچه ترجمه کتبی و شفاهی اغلب به عنوان دو روی یک سکه در نظر گرفته می شوند (پوچهاکر 1995)، این امکان وجود دارد که تحقیق درباره ی هنجارهای ترجمه شفاهی نیز از منابع متنی و فرامتنی استخراج گردد. بنابراین در اینجا مطالعات پیشین در حیطه ی هنجارهای ترجمه شفاهی به دو دسته تقسیم می شوند: پژوهشگرانی که یک رویکرد متنی را اتخاذ می کنند که بر تولید متن تاکید دارد تا به بررسی موشکافانه ی کار مترجمین شفاهی بپردازند و درباره ی استراتژی ترجمه ی مترجمین و رفتار آنها در موقعیت های متفاوت نتیجه گیری نمایند (باریک 1971؛ سلسکوویچ 1975؛ لدرر 1981؛ جنسن 1992؛ وادنسجو 1992؛ شولداگر 1995؛ دیریکر 2004؛ موناکلی 2009)؛ و پژوهشگرانی که یک رویکرد فرامتنی را اختیار می کنند، دستورالعملهایی برای ترجمه شفاهی صادر می کنند که بر اساس عناصری جز ترجمه مترجم شفاهی است (شلسینگر 1989؛ هریس 1990؛ گایل 1998؛ مارزوکی 2005؛ دوفلو 2014).
پژوهشگران ترجمه شفاهیِ دسته اول که به مطالعه ی هنجارها از زاویه ی یک رویکرد متنی می پردازند (باریک 1971؛ شلسکوویچ 1975؛ لدرر 1981) عمدتا توجه خود را معطوف به هنجارهای ترجمه ی رضایت بخش و مقبول می کنند. باریک (1971) به مطالعه ی انحراف مترجمین شفاهی از متن مبدا می پردازد و این انحرافها را بسته به جدیت آن به عنوان خطا دسته بندی می کند. سلسکوویچ (1975) متونی از یک آزمون با شرکت 13 مترجم شفاهی در انجمن AIIC جمع آوری کرده که تاکید آن بر آن است که مترجمین شفاهی کلمه به کلمه ترجمه نکرده بلکه باید پیش از انتقال متن به زبان دیگر ابتدا معنی آن را درک کنند، بدین ترتیب به طور ضمنی بر این مطلب اشاره دارد که مترجمین شفاهی باید ترجمه ای «مقبول» ارائه دهند. چنین تحلیل مقایسه ای متن مبدا و متن مقصد، در چارچوب به اصطلاح theorie du sens،در تحقیقات لدرر (1981) نیز یافت می شود. جالب توجه است که تحقیقات متنی اخیر در حیطه ی هنجارها، در حالی که هنوز به تغییرات مقایسه ای بین متون مبدا و مقصد می پردازند، همچنان مایلند هنجارهای ترجمه شفاهی را وارد بافت متنی کنند: محیطهای خاص تاثیر زیادی بر روش مترجم شفاهی برای انطباق با هنجارهای ترجمه می گذارد. جانسن (1992) نشان می دهد که چگونه یک مترجم شفاهی که در دادگاه آلمانی فعالیت دارد عناصری را اضافه می کند تا با نیازهای مدعی علیه گردد. در همین راستا، وادنسجو (1992، 74–79) متوجه می شود که مترجمین شفاهی فعال در محیطهای پزشکی و پلیسی تمایل دارند ترجمه ی خود را بسط دهند تا ابهام زدایی نمایند. شولداگر (1995) به بررسی مفهوم هنجارهای ترجمه در ترجمه شفاهی می پردازد و بر این عقیده است که ترجمه شفاهی فعالیتی است هنجار محور که این هنجارها “مترجمین شفاهی را در انتخاب راهکارهای مناسب در مواجهه با مشکلات پیش رو یاری می رساند” (67). وی با استفاده از تحقیقات تجربی که بر روی دانشجویان و مترجمین شفاهی و کتبی کارآزموده انجام گرفت، نتیجه گیری می کند که هنجارهای ترجمه، همچون رضایت بخشی، در فرایند ترجمه شفاهی مشهود است اما مسئله این است که گاها به وسیله ی هنجارهای مختص ترجمه شفاهی همزمان کنار گذاشته می شوند، به عنوان مثال در شرایطی که بیش از توان آنهاست. مطالعات دیریکر (2004) نیز می تواند در رویکرد متنی قرار گیرد.او از عملکرد دو مترجم شفاهی در کنفرانس رونوشت برمی دارد و تغییرات موضوع سخنان را بررسی میکند یعنی مواقعی که مترجم شفاهی هنجار مورد نظر را زیر پا می گذارد و به عنوان اول شخص مفرد صحبت نمی کند (هریس 1990). او 58 تغییر رخ داده در لحظات خاص را ثبت می کند، مخصوصا در موارد عذرخواهی و اشتباه. موناکلی (2009) به بررسی این مطلب می پردازد که آیا مترجمین شفاهی به هدف حفظ آبرو هنجارها را نادیده می گیرد(یعنی ترجمه آنچه که گفته می شود) و بدین ترتیب نشان می دهد که انواع متفاوتی از هنجارها در ترجمه شفاهی همزمان اعمال می گردند.
به طرز شگفت انگیزی، رویکرد متنی به هنجارها در ترجمه شفاهی به شدت بر دیدگاههای محققینی که به تجزیه و تحلیل می پردازند بستگی دارد: گرچه استثناهایی هرچند اندک وجود دارد، به عنوان مثال گایل (1998) که خودِ مترجمین شفاهی را درگیر تعیین خطاها می کند,محققین خودشان مشخص می کنند که خطا یا انحراف از هنجار چیست. مطالعه ی حاضر از این گونه تناقض های فرد ناظر اجتناب می کند، چنانچه در بخش 4 توضیح داده شده است.
رویکرد فرامتنی به هنجارها ی ترجمه شفاهی، همچون رویکرد متنی، دنباله رو رویکرد تکاملی است. تحقیقات مقدماتی در این حوزه مربوط به هنجارهای ترجمه کتبی است (شلسینگر 1989؛ هریس 1990)، در حالی که تحقیقات اخیر ترجمه شفاهی را در بافت متنی قرار می دهد. چنانچه گایل (1998، 100) به طرفداری از این عقیده می پردازد که تحقیق در زمینه ی هنجارهای ترجمه شفاهی باید براساس:
«منابع فرامتنی» باشد ، یعنی از طریق پرسش از مترجمین شفاهی در مورد هنجارها، از طریق مطالعه ی متون […] در حیطه ی ترجمه شفاهی، تجزیه و تحلیل بازخورد کاربران و درخواست از مترجمین شفاهی و افرادی که مترجم شفاهی نبودند، جهت ارزیابی متون مقصد و اظهار نظر در مورد وفاداری مترجمین شفاهی و دیگر مشخصه های آنها با استفاده از پیکره های کوچک.
شلسینگر (1989) امکان بسط نظریه ی هنجارهای ترجمه کتبی به ترجمه شفاهی را مورد بررسی قرار می دهد. او این بحث را مطرح می کند که مطالعه ی هنجارهای ترجمه کتبی در ترجمه ی شفاهی ابتدا نیازمند رفع تعدادی از مشکلات روش شناختی است، همچون عدم وجود پیکره ی متنی.علاوه بر این، وی اشاره می کند که مترجمین شفاهی، برخلاف مترجمین کتبی، تنها تعداد کمی از همکاران را در محیط کار مشاهده می کنند، بنابراین توانایی گسترش هنجارها محدود می گردد. از سوی دیگر، شلسینگر همچنین اذعان می کند که اکثر مترجمین شفاهی در تعداد محدودی از موسسات که به تمرین هنجارها می پردازند، تعلیم می بینند و به این معناست که اکثریت آنها هنجارهای یکسانی دنبال می کنند. در واکنش به نظریه ی شلسینگر، هریس (1990، 118–115) رویکردی بسیار تجویزی اتخاذ می نماید و هنجارهایی که مترجمین شفاهی باید بدان پایبند باشند را برمی شمرد، به عنوان مثال مترجم شفاهی به اول شخص صحبت کند یا “سخنگوی صادق” باشد، یعنی این که باید آنچه که گفته می شود را با نهایت صحت و دقت ممکن ترجمه کند. اما به نظر می رسد که مترجمین شفاهی گاها از هنجارهای ترجمه و هنجارهای “سخنگوی صادق” تخطی می کنند تا سخن خود را با محیطی خاص سازگار نمایند (جانسن 1992؛ وادنسجو 1992؛ دیریکر 2004؛ موناکلی 2009). این یافته ها می تواند با ارجاع به تئوری اسکوپوس توضیح داده شود. ریس و ورمیر (1984) اظهار می کنند که هدف از یک ترجمه ابتدا و در درجه نخست برآوردن نقش مورد نظرِ متن مبدا در فرهنگ مقصد است. پوچهاکر (1995، 36) با اقتباس از این تئوری، این موضوع را به بحث می گذارد که اسکوپوس در ترجمه شفاهی همزمان در سطح کار کنفرانس قرار دارد و انواع متفاوت جلسات می تواند به رویکردهای متفاوت ترجمه شفاهی منتج گردد. به عبارت دیگر، نیازها و انتظارات متغیرِ گروه های کاربر متفاوت می تواند بر رویکرد ترجمه شفاهی تاثیر شگرفی بگذارد. حتی گارزون (2002) انتظارات کاربران را “هنجاربنیاد، و برگرفته از یک سیستم از اعتقادات می داند که تا حدی تجربه در تغییر آن دخیل بوده و درباره ی چگونگی یک ترجمه ی شفاهی خوب می باشد”. مارزوکی (2005) از یک عقیده ی «محکم تر» در زمینه ی هنجارها در ترجمه شفاهی دفاع می کند که به مباحثه ی اخلاقیات در محیطهای متفاوت مربوط می شود و از درک مترجمین شفاهی از نیازهای یک محیط خاص پدید می آید.
مطالعات در زمینه ی کیفیت ترجمه شفاهی (بوهلر 1986؛ کوپزینسکی 1994؛ کورز و پوچهاکر 1995؛ موزر 1996،1995؛ کورز 2000) انتظارات افراد مختلف دخیل در پروسه ی ترجمه شفاهی را روشن تر ساخته است. این مطالعات عمدتا با استفاده از نظرسنجی ها و پرسش نامه ها به مرحله ی اجرا درآمد، و هدف آنها ایجاد رتبه بندی مهمترین معیارها برای هر گروه بود. بوهلر (1986) پانزده معیار موثر در کیفیت ترجمه همزمان برمی شمرد- به عنوان مثال ثبات معنایی، ارتباط منطقی، صدا، و لهجه- و از مترجمین شفاهی AIIC (انجمن بین المللی مترجمین شفاهی کنفرانس)می خواهد تا اهمیت آنها را مورد ارزیابی قرار دهند. اکثر مترجمین شفاهی «ثبات معنایی با پیام مبدا» و «ارتباط منطقی کلام» را در اولویت اول دسته بندی کردند در حالی که «لهجه ی بومی» را در انتهای لیست قرار دادند. با این وجود، همچنان مترجمین شفاهی نسبت به کاربران آخری که در این تحقیق شرکت کردند به این معیارها امتیاز بالاتری دادند. نتایج بررسی سخنرانان و شرکت کنندگان در کنفرانسهای بین المللی (کوپزینسکی 1994) نشان می دهند که سخنرانان به انتقال دقیق و صحیح سخنانشان اهمیت می دهند در حالیکه شنوندگان به دستور زبان اشتباه و جملات ناتمام حساسند. در حیطه ی ترجمه شفاهی در تلویزیون، کورز و پوچهاکر (1995) یک گروه از منتخبین تلویزیونی اتریشی و آلمانی را مورد بررسی قرار می دهند و مشاهده می کنند که در این حوزه، پاسخ دهندگان پرسش نامه توجه خاصی به معیارهایی همچون صدا، لهجه و فصاحت کلام مبذول می دارند. بر اساس 201 مصاحبه با سخنرانان و شنوندگان، موزر (1996، 1995) درمی یابد که به عنوان مثال همزمانی (یعنی اجتناب از مکث های طولانی و تاخیر) هم از سوی سخنرانان و هم شنوندگان بسیار مورد توجه بوده و صحت اصطلاحات مربوطه در جلسات تخصصی مهمتر از جلسات غیرتخصصی و متداول است. در یک تحقیق که پس از آن شکل گرفت، کورز (2000) تحقیق می کند که آیا مترجمین شفاهی از انتظارات کاربرانشان آگاهند و آیا آن انتظارات را در نظر می گیرند. او رتبه بندی های بدست آمده از تحقیق بوهلر توسط مترجمین شفاهی را با رتبه بندی های دریافت شده از سوی نمایندگان، به عنوان کاربران ترجمه شفاهی، مقایسه می کند و به این نتیجه می رسد که انتظارات مترجمین شفاهی از عملکرد خود نسبت به انتظارات کاربران از آنها بالاتر است.
کاتان و استرانیرو سرجیو (2003، 2001) خاطرنشان می کنند که در حیطه ی ترجمه ی شفاهی، انتظارات کاربران رشد یافته، و هنجارهای جدیدی را سبب شده و مترجمین شفاهی را وادار کرده تا رفتار و استراتژیهای ترجمه ی خود را به جهت رفع نیازهای مخاطب همسو سازند. علاوه بر آن استرانیرو سرجیو (2003) درمی یابد که کیفیت عملکرد مترجم شفاهی در محیط ترجمه شفاهی رسانه به شرایط کاری بستگی دارد و اینکه هنجارهایی که بر اساس آن مترجمین شفاهی مورد قضاوت قرار می گیرند نه میزان صحت ترجمه بلکه میزان رضایت بخشی در ترجمه است.
در پایان، هنجارهای ترجمه شفاهی می تواند از طریق یک رویکرد فرامتنی بر اساس داده های مردم شناختی تعیین گردد. بر اساس شواهد مستند، داده های مصاحبه ای و یادداشت هایی حول این محور که در طول چهار سال مطالعه ی مردم شناختی جمع آوری شده، دوفلو (2016)، به عنوان مثال، پروسه ای که مترجمین شفاهی تازه کار برای تبدیل شدن به مترجمین شفاهی حرفه ای در اتحادیه ی اروپا باید طی کنند را مورد مطالعه قرار می دهد. تازه واردین نباید هنجارها را از طریق دستورالعمل های صریح و روشن ملکه ی ذهن خود کنند، بلکه این هنجارها را از طریق یادگیری در موقعیت، در بطن یک کار خاص در اتحادیه ی اروپا، به وسیله ی شرکت فعال در اجتماعات تخصصی، و با بهره گیری از تجربیات کاری که با یکدیگر به اشتراک می گذارند کسب می کنند، مثلا قوانین وروال کار، و همچنین کلمات و اصطلاحات، یا حتی “نگاهی سریع و گویا یا سکوتی طولانی” (ونگر 1998). او نتیجه می گیرد که مترجمین شفاهی نه تنها باید در مهارتهای شناختی ضروری مهارت کسب کنند، بلکه باید مهارتهای اجتماعی و تجسمی نیز به دست آورند تا تبدیل به اعضایی شوند که در اجتماع تخصصی کاملا تعلیم یافته اند. از نظر او پس هنجارها نیز در طول تمرین کسب می گردند.
پیش از بحث در مورد این که می خواهیم چه هنجارهایی را مدنظر قرار دهیم و چگونه آن را برای یک مطالعه پیکره بنیاد آماده ی بهره برداری کنیم برآنیم تا به تعامل بین جنسیت و هنجارها بپردازیم. چنانچه تفاوت جنسیتی پیش از این در مطالعاتی در حیطه ی گسترده تر زبان (لاکوف 1975؛ لابوو 1990؛ تانن 1990؛ کوتس 1993؛ هولمز 1995؛ چمبرز و تروجیل 1998) و در برخی جنبه های ترجمه شفاهی به عنوان یک فعالیت (میسون 2008؛ مگنیفیکو و دفرانک 2017، 2016؛ روسو 2018) مورد توجه قرار گرفته، این سوال به ذهن متواتر می شود که آیا جنسیت نیز بر درک و انطباق با هنجارها در ترجمه شفاهی موثر است.
3.جنسیت و هنجارها
جنسیت از دیدگاه سنتی به عنوان یک هویت در نظر گرفته می شود که در پروسه ی معاشرت (لاکوف 1975) و تکرار اعمال با سبکی خاص (باتلر 1988) شکل می گیرد. این دیدگاه ذهنی به جنسیت، اخیرا به یک ساختار که متغیرهای دیگری همچون تحصیلات، سن، گرایش جنسی، طبقه و نژاد را مد نظر قرار می دهد، تغییر موضع داده (میلز 2003). جنسیت می تواند به عنوان یک عامل تعیین کننده در الگوهای هنجاری دیده شود.بر اساس تئوری نقش اجتماعی (ایگلی، وود، و دیکمن 2000)، نقشهای جنسیتی به طور ضمنی بیانگر فعالیت های زنان و مردان بر اساس انتظارات مشترک است. بنابر این، نقش های اجتماعی به معنای فعالیت هایی است که انتظار می رود زنان و مردان در یک جامعه انجام دهند. احتمالا این نقش های اجتماعی زیر بنای هنجارهایی را تشکیل می دهند که تعیین کننده ی رفتاری است که برای زنان و مردان حائز اهمیت اند. به عبارت دیگر، ارزشهایی که به یک جنسیت خاص مرتبط هستند باعث می شوند که افرادی که اعضای یک دسته هستند به شکل خاصی رفتار کنند. در یک مطالعه درباره ی آستانه ی تحمل درد، پول و همکارانش (2007) به این نتیجه می رسند که در یک محیط آزمایشی مردان بیشتر از زنان درد را تحمل می کنند. آنها نتیجه می گیرند که شرکت کنندگان در این تحقیق با هنجارهای جنسیتی متفاوتی مطابقت دارند که تاثیر زیادی بر رفتارشان دارد: هم زنان و هم مردان شرکت کننده از هنجارهای اجتماعی آگاهند و هویت ایده آل مردان را این گونه می شناسند که مردان بیشتر از زنان توان تحمل درد را دارند.
در تحقیقاتی درباره ی زبان محاوره، به جنسیت از دریچه های مختلفی نگریسته می شود همچون هویت جنسیتی، مذاکره و ساختار جنسیتی در سخن، مدیریت صحنه و حضار، و استراتژی های قدرت (برگوال، بینگ و فرید 1996، 2011). به جهت اهدافی که در مقاله ی حاضر دنبال می شود تمرکز بر جنبه ی هنجاربنیاد است یعنی چگونه حساسیت جنسیتی نسبت به هنجارها از دریچه ی زبانشناختی مورد مطالعه قرار گرفته است. لابوو (1966) اظهار می کند که نوع با پرستیژ یک زبان (نوعی که توسط یک فرد از سطح طبقاتی ثروتمند انتخاب و استفاده می شود) به عنوان هنجار در نظر گرفته می شود تا اجتماعی که پیشینه ی زبان شناسی و تاریخی مشترک و یکسانی دارد از آن پیروی کنند. او درمی یابد که زنان نسبت به مردان تمایل بیشتری در به کارگیری آن دارند. در همین خصوص، ترودگیل (1972) مشاهده می کند که در نورویچ انگلستان، مردان برای آن نوع زبان که پرستیژ کمی دارد ارزش بیشتری قائلند که نشان می دهد مردان آگاهانه «پرستیژ نهفته» را انتخاب می کنند. پس از آن، در مطالعه ای چمبرز و ترودگیل (1998، 85–84) ثابت می کنند که زنان نسبت به مردان طیف گسترده تری از تنوعات زبان شناختی را در جوامعی با نقش های جنسیتی کاملاً معین نشان می دهند. بنابر این، به نظر می رسد که جنسیت بر رفتار زبان شناختی موثر است. زنان نسبت به هنجارهای زبان شناختی در همان مراحل اولیه حساسیت خاصی دارند و در کاربرد این هنجارها بهتر از مردان عمل می کنند: در تحقیقی که بر تفاوت های جنسیتی در آزمون های هجی کردن کلمات انجام شده، روئل (1990) درمی یابد که دختران در مقاطع تحصیلی اول تا ششم در آزمون های کتبی هجی کردن از پسران عملکرد بهتری دارند.
از سوی دیگر، همچنین زنان رهبران نوآوری های زبان شناختی شناخته می شوند، که لابوو (2001) آن را پارادوکس جنسیتی می خواند: گرچه زنان نسبت به مردان تمایل بیشتری به استفاده از اشکال معیارتر دارند، به اختیار کردن سریعتر گونه های جدید زبانی مستعدتر نیز هستند. اکرت و مک کانل-گینت (2003) مشاهده می کنند که منابع زبان شناختی می تواند به عنوان نشانه های یک دسته بندی اجتماعی در نظر گرفته شوند. در این شیوه، استفاده از دستور زبان معیار- که دیده شده زنان بیشتر از مردان از آن بهره می برند- نیز به پارامترهای دیگری همچون ظرافت و اطاعت مرتبط است. به عنوان مثال، کاربرد دستور زبان غیرمعیار در مدرسه نوعی سرکشی در نظر گرفته می شود. در نوآوری زبان شناختی، ارتباط بین جنسیت و هنجارمداری دارای چندین لایه است، و نوآوری زبان شناختی به عنوان نقض هنجارها شناخته می شود.
به عنوان یک نوع خاصی از تولید زبانی (گایل 1995) ترجمه ی شفاهی احتمالاً همان تاثیر مداخله گرانه ی جنسیت بر پیروی از هنجارها را بازتاب می دهد. در برخی از مطالعات جدیدتر در زمینه ی ترجمه شفاهی، الگوهای جنسیت بنیاد برجسته می شوند. به طور مثال، ان جی (1992) مشاهده می کند زنانی که ترجمه ی دانشجویان رشته ی مترجمی شفاهی را می شنوند بر اهمیت ساختارهای دستور زبانی صحیح و رده ی گفتاری تاکید کردند (یعنی همان نشانگرهای ارتباط اجتماعی همچون عبارات خطابی)، در حالی که تمرکز مردان بر گزینش های واژگانی و روانی کلی کلام مترجمین شفاهی بود. از سوی دیگر، موزر (1996) درمی یابد که زنان نسبت به مردان به صحت ترجمه ی اصطلاحات رتبه ی بالاتری می دهند. بر اساس مطالعه ای که به مترجمین شفاهی تحویل داده شد، پوچهاکر و زیشنبرگر (2010) به این نتیجه می رسند که مترجمین شفاهی زن داوران سخاوتمندتری نسبت به مردان مترجم شفاهی هستند، چنانچه ارزش گذاری های مثبت تری در ارزیابی های خود از نمونه کارهای شنیداری می دهند. همچنین به نظر می رسد که زنان مترجم شفاهی به آهنگ صدای پرنشاط اولویت بالاتری می دهند و نسبت به مردان مترجم شفاهی صحت ترجمه برایشان حائز اهمیت بیشتری است.
میسون (2008) رویکرد متنی به انطباق هنجارهای جنسیتی در نظر می گیرد که به مطالعه ی خطاها و حذف ها در پیکره ای از داده ای مربوط به ترجمه شفاهی در یک دادگاه واقعی می پردازدو ارتباط آنها را با افزایش مدت زمان نوبت هر شخص مورد بررسی قرار می دهد. او به این نتیجه می رسد که تعداد خطاهای مترجمین شفاهی زن و مرد با هم برابر است، اما خطاهایی که تولید می کنند با هم متفاوتند. مترجمین شفاهی زن موارد بیشتری از تمکین را حذف می کنند و بیشتر از مردان علائم مودبانه اضافه می کنند، حال آن که مردان مترجم شفاهی مکرراً نشانه گذار سخن well و علائم مؤدبانه را حذف می کنند. میسون عمدتا از علائم هنجارمدار به جهت توضیح این تفاوتها استفاده می کند: مردان بیشتر جذب الگوهایی می شوند که طبقه بندی های اجتماعی را بیان می کنند، همچون موارد احترام، اما به طور مثال، زنان بر یکپارچگی گروهی از طریق استفاده از علائم مؤدبانه تاکید می کنند. رویکرد میسون جالب توجه است زیرا طبقه بندی های کاملاً ممکن هنجارها را پیش رو می گذارد: به طور مثال، مترجمین شفاهی زن که یکپارچگی ،به عنوان یک هنجار اجتماعی، را بر صحت ،به عنوان یک هنجار ترجمه ای، ارجح می دانند. اما تناقض های بیننده آشکار است: انتخاب شواهد به شکل خطاها و حذفها، بازتاب تصورات تحلیلگران از هنجارها در ترجمه شفاهی است نه تصورات مترجمین. این مطلب می تواند به خوبی بر این موضوع اشاره کند که حذف آیتم احترام یا افزودن نشانه ی احترام از نظر مترجمین شفاهی نقض قواعد محسوب نمی شود. چنانچه شولداگر (1995) و چیارو و نوکلا (2004) اظهار می کنند خطاها در واقع در ذهن مترجم شفاهی می توانند استراتژی های ترجمه شفاهی باشند. شولداگر در این تحقیق بر این باور است که ترجمه شفاهی فعالیتی است که زیر سیطره ی انواع مختلفی از هنجارها قرار دارد. این هنجارها در مراحل متفاوتی کسب می شوند: هنجارهای ترجمه در طول آموزش ملکه ی ذهن می شوند (هریس 1990؛ شولداگر 1995؛ توری 1995)، در حالی که هنجارهای حرفه ای دیگر در محیطهای واقعی یادگیری می شوند (دوفلو 2016). دیگر هنجارهایی که از انتظارات کاربران برگرفته می شود به نظر می رسد که به عوامل دیگری همچون جنسیت بستگی دارد ( ان جی 1992؛ موزر- مرسر 1996؛ پوچهاکر و زیشنبرگر 2010). در این خصوص، پرسش کاملاً بی پاسخ این است که وقتی مترجمین شفاهی مجبور به انتخاب بین هنجارهای متناقض می شوند، جنسیت چه نقشی ایفا می کند. جنسیت از طریق پروسه ی معاشرت ساخته می شود که موجب می گردد زنان و مردان هنجارهای زبان شناسی و زبان شناسی اجتماعی متفاوتی را مدنظر قرار دهند (لابوو 1966؛ ترودگیل 1972؛ روئل 1990). در نتیجه انتظار می رود که جنسیت بر عملکرد ترجمه شفاهی موثر باشد.
4.هنجارهای ترجمه شفاهی و پیکره های داده
به نظر می رسد که اکثر مطالعات در زمینه ی هنجارها در ترجمه شفاهی بر اساس مصاحبه ها، پرسش نامه ها و تحقیقات حوزه مردم شناسی هستند. این ابزارها برای آگاهی دادن به ما درباره ی دانش بیانی مترجمین شفاهی در زمینه ی هنجارها مفیدند، اما کمک چندانی به آشکارسازی الگوهای هنجاربنیاد در ترجمه ی شفاهی نمی کنند. از سوی دیگر، رویکردهای متنی برای تشخیص چنین الگوهایی مناسبند. اما مطالعات متنی که در زمینه ی مطالعات ترجمه شفاهی صورت می گیرند به مقایسه ی متون مبدا و مقصد محدود می شوند و تمرکز خود را عمدتا بر خطاها یا تغییرات بین متن مبدا و مقصد قرار می دهند. به عبارت دیگر، الگوهای نشان داده شده بر اساس باور محقق درباره ی درستی و نادرستی مطلب هستند، حال آنکه طرز فکر مترجم درباره ی اینکه چه هنجارهایی باید در بحبوحه ی آن لحظه در اولویت قرار بگیرند نامشخص می ماند. هدف از این مطالعه اتخاذ رویکردی متنی برای آشکارسازی الگوهای هنجاربنیاد است، اما قصد دارد که این هدف را از نقطه نظر مترجم شفاهی به انجام رساند تا دریابد در هنگام ترجمه ی شفاهی چه هنجارهایی را اعمال می کنند.
به جهت اجتناب از تناقض های بیننده، بدین صورت خطاها را مدنظر قرار نمی دهیم بلکه تمرکز بر شواهد متنی خطاهاست که به وسیله ی مترجم شفاهی در هنگام ترجمه تصحیح می شوند یا به عبارت دیگر، «خوداصلاحی ها». رخ دادن خوداصلاحی شاهدی بر این مدعاست که مترجم شفاهی- و نه بیننده- خود قضاوت می کند که بر طبق هنجاری خاص، ترجمه ی مناسبی ارائه نداده است. بنابراین در اینجا بحث می کنیم که اصلاح ها گواهی بر رفتار هنجارمدار مترجمین شفاهی است و می تواند در بررسی تطابق هنجاری در جنسیت به کار گرفته شود.
با در نظر گرفتن این که بسیاری از مطالعات در زمینه ی خوداصلاحی ها در زبان محاوره و در ترجمه شفاهی با اقتباس از مطالعه ی لولت (1983) انجام گرفته اند، در اینجا نیز دیدگاه او، یعنی این که خوداصلاحی ها، تصحیح سخن گوینده توسط خود او و بدون هیچ گونه محرک خارجی هستند، را به کار می گیریم. معمولا خوداصلاحی در سه مرحله روی می دهد: (الف) سخن گوینده (reparandum) (ب) توقف جریان کلام، با یا بدون یک عبارت ویرایشی، و (ج) خود اصلاح یعنی بیان آن به شکلی نو. در این مضمون «عبارت ویرایشی» باید به عنوان یک نشانه ی زبان شناختی در نظر گرفته شود که توسط گوینده بیان می شود تا به شنونده برساند که دارد جمله ی خود را تصحیح می کند، و اینکه عموما با تعلل یا مکث مشخص می شود. مثال زیر که از پیکره ی داده ای ما گرفته شده این فرایند را نشان می دهد.
visible support and I’m talking here about political support but very concrete repo/ euh support to people on the spot
مترجم شفاهی جمله ی «very concrete repo» را بیان می کند (الف)، سپس سخن خود را باآوردن عبارت ویرایشی «euh» قطع می کند (ب)، و در پایان سخن خود را با کلمه ی «support» اصلاح می نماید (ج).
موضوع بحث لولت این است که گویندگان پیوسته در حال کنترل سخنان خود هستند، چه آنهایی که در درون ذهن خود می گویند و چه سخنانی که بر زبان می آورند، و قادرند که هر زمان که نظام کنترلیشان هر گونه اختلاف با هدف ارتباطی (پیام مورد نظر) یا بازماندگی در برآوردن «معیارها یا استانداردهای تولید سخن» بیابد سخنان خود را اصلاح کنند (لولت 1983، 50). موارد پیشین را «اصلاحات تناسب»11.Appropriateness repairs (اصلاحات نوع A)، «اصلاحات اختلافی»22.Difference repairs (اصلاحات نوع D) و مورد آخر را «اصلاحات خطایی»33.Error repairs (اصلاحات نوع E) می نامند. لازم به ذکر است که گرچه «معیارها» و «استانداردها» هم معنی «هنجارها» هستند، انگیزه ی استانداردها برای خوداصلاحی صریحا در چهارچوب هنجارها بیان می شود (ر. ک. به پوستما و کولک 1993؛ پوستما 2000). بر اساس توضیحات لولت، به نظر می رسد این هنجارها در دو دسته ی گسترده قرار می گیرند: از یک سو، قواعدی برای زیبایی ساختارهای زبان شناختی زمانی که به اصطلاح نظام کنترلی “خطاهای گفتاری” و “نقص دستوری” می یابد، اما از سوی دیگر، انتظارات کاربر همچون وقتی که به گوینده هشدار می دهد که چه زمانی “سرعت کلام، بلندی صدا و دیگر جنبه های زبرزنجیری سخن” با معیار مربوطه همخوانی ندارد (لولت و دیگران 1983، 50). مسلما این استانداردها فقط می تواند براساس بازخورد مخاطب یا عدم رضایتمندی مورد نظر از ویژگیهای سخن تولید شده شکل گیرد. تفاوت ها با توجه به انتظارات کاربر معمولاً توسط خودِ شخص اصلاح نمی شوند (خوداصلاحی) بلکه در حین ترجمه متناسب می گردند.
در مورد مترجمین شفاهی چطور؟ هیچ دلیلی بر این باور وجود ندارد که انگیزه ها ی هنجاری برای ایجاد خوداصلاحی ها بر خود آنها هم بی تاثیر است. بنابراین، این تصور وجود دارد که اصلاحات نوع E به وسیله ی آگاهی از هنجارها به وجود می آید و بدین ترتیب می تواند به عنوان گواه متنی انطباق هنجاری به حساب آید.از سوی دیگر، بر طبق لولت، اصلاحات نوع A و نوع D در خصوص سخنرانان تحت تاثیر هنجارها نیستند بلکه میزان مطابقت پیام مورد نظر و پیام تولید شده مورد ارزیابی قرار می گیرند. اما در مورد مترجمین شفاهی، اصلاحات A و D نیز برگرفته از هنجارها هستند. تفاوت اساسی بین سخنرانان و مترجمین شفاهی این است که سخنرانان اهداف ارتباطی خود را دارند، در حالی که از مترجمین شفاهی انتظار می رود که پیش از هر چیز پیامی که توسط سخنران مبدا تولید شده به زبان دیگر بیان دارد (گایل 1995). آنها به طور مستقیم به اهداف ارتباطی سخنرانان دسترسی ندارند. آنها فقط می توانند سخن تولید شده خود را با سخن تولید شده ی سخنرانان مقایسه نمایند.
هنگامی که نظام کنترل کننده ی یک سخنران تفاوتی بین پیام مورد نظر و پیام تولید شده می یابد، می تواند بر اساس پیام مورد نظر اصلاحی را انجام دهد، نه بر اساس هنجاری که از آن پیروی نشده است. بر خلاف آن، زمانی که مترجمین شفاهی پیام گوینده ی مبدا را به اندازه ی کافی واضح بیان نمی کنند، که باعث انجام یک اصلاح می گردد، آنها می توانند این اصلاح را فقط بر اساس یک هنجار ترجمه انجام دهند، یعنی پس از این که میزان تناسب ترجمه خود را با پیام گوینده ی مبدا ارزیابی کردند. در نهایت، این بدین معناست که اصلاحات A و D و همینطور E نیز می توانند به عنوان شواهد متنی بر انطباق هنجاری در ترجمه ی مترجمین شفاهی در نظر گرفته شوند. به عبارت دیگر، این سه دسته ی اصلی خوداصلاحی نشان دهنده ی رفتار هنجارمدار در حیطه ی ترجمه ی شفاهی هستند.
علاوه بر اصلاحات نوع A، D و E، لولت (1983) اصلاحات پنهان44.Covert repairs یا اصلاحات نوع C و یک دسته باقیمانده55.Residual category با نام اصلاحات نوع R را نیز شناسایی می کند. اصلاحات پنهان یک مورد مشکل ساز هستند زیرا این اصلاحات در برخی ویژگیهای ساختاری یک خوداصلاحی منحصربفرد هستند (در ادامه به بحث در این مورد پرداخته می شود)، به عنوان مثال ارائه ی یک جایگزین مناسب برای بخشی که حذف شده است. تحلیل اصلاحات نوع R دشوار است و به نظر نمی رسد که در هیچ یک از دسته های دیگر قرار گیرند. اصلاحات نوع C و اصلاحات نوع R این نتیجه گیری کلی را که خوداصلاحی ها در ترجمه ی شفاهی اساسا هنجاربنیادند زیر سوال نمی برند. بنابراین این گونه قلمداد می کنیم که شواهد مربوط به خوداصلاحی ها در پیکره ی داده ای ترجمه شفاهی می تواند جهت تحلیل و بررسی انطباق هنجاری در گروه های مختلف مترجمین شفاهی مورد استفاده قرار گیرد. با این وجود، در بخش 7 به ارائه ی توضیحات جایگزین برای خوداصلاحی ها می پردازیم.
البته که مقاله ی پیش رو اولین مطالعه در زمینه ی خوداصلاحی در ترجمه شفاهی نیست. این نتیجه گیری که مترجمین شفاهی، خود، سخنان خود را کنترل و تصحیح می کنند پیش از این توسط گرور (1969) و از آن پس در بسیاری از مطالعات در حیطه ی استراتژی های مختلفی که مترجمین شفاهی برای خوداصلاحی در پیش می گیرند (ون بسین و مولمان 2004)مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین انواع خوداصلاحی در ترجمه شفاهی (کالینا 1998؛ پتایت 2005) و در زمینه ی تاثیر متقابل جهت زبانی ترجمه (جهت زبان مبدا به زبان مقصد) و خوداصلاحی (دیلیدنیت 2009) نیز تحقیقاتی انجام شده است. اکثر این مطالعات، به استثنای کالینا (1998)، از گونه شناسی لولت بهره می برند، گرچه روش آنها گاها با اندکی تغییر همراه است. همه ی مطالعات توجه خود را بر بار شناختی یا چالش های ویژه در ترجمه شفاهی و نقش آنها در ترغیب یا ایجاد خوداصلاحی ها معطوف می دارند. به عنوان مثال، ون بسین و مولمان (2004) در یک محیط آزمایشی بررسی می کنند که چگونه مترجمین شفاهی خطاهای سخنرانان و اصلاحات آنها را مدیریت می کنند و چگونه این مسئله بر خوداصلاحی های خودشان تاثیر می گذارد. کالینا (1998) شرایط لازم برای یک خوداصلاحی توسط یک مترجم شفاهی را مورد بررسی قرار می دهد و بر این حقیقت تاکید می کند که علاوه بر یافتن بخشی که با مقتضیات لازم سخن ترجمه شده همخوانی ندارد و این باور که راه حل بهتری موجود است، مترجمین شفاهی نیز نیاز دارند بفهمند که ظرفیت شناخت کافی برای تکمیل خوداصلاحی وجود دارد. او همچنین در خوداصلاحی هایی که توسط مترجمین شفاهی صورت گرفت و با بررسی تعداد دفعاتشان به ارائه گونه شناسی می پردازد و پی می برد که «جایگزینی» پرتکرارترین استراتژی است. مطالعه ی کیفی پیکره ی داده ای که توسط پتایت (2005) صورت گرفته توجه را به این حقیقت جلب میکند که گرچه مترجمین شفاهی حجم شناختی بالایی را تجربه می کنند، که در این شرایط صرفا خوداصلاحی ها افزایش می یابد، خوداصلاحی ها قطعا در ترجمه شفاهی رخ می دهند، حتی در مواردی که تعداد آنها بیش از حد لزوم باشد. همچنین او درمی یابد که مترجمین شفاهی تمایل دارند که چندین خوداصلاحی را برای یک قسمت مشکل ساز اعمال کنند. در نهایت، در یک تحقیق تجربی، دیلیدنیت (2009) به تجزیه و تحلیل این مطلب می پردازد که آیا انواع و دفعات رخ دادن خوداصلاحی ها تحت تاثیر جهت زبانی ترجمه است. با دقت بر دو جفت زبانی لیتوانی-انگلیسی و ترکی-انگلیسی، او پی می برد که تعداد کلی اصلاحات به ترکیب زبانی بستگی دارد. اصلاحات نوع E در هر دو جهت پرتکرارترینند، اما به نظر می رسد تعداد اصلاحات نوع E در هنگام ترجمه شفاهی به زبان مادری افزایش بیشتری یابند.66.در این مرحله یک نقد کوتاه بر دسته بندی خواصلاحی ها بلامانع است. در بخش قبل به این موضوع پرداختیم که اصلاحات اقتضاءِ لولت در ترجمه شفاهی با قواعد ترجمه کتبی ارتباط دارد. چنانچه قرار نیست آنها اهداف ارتباطی خود را بیان کنند، مترجمین شفاهی فقط می توانند “به اقتضا” پیام گوینده را بیان کنند. بدین ترتیب به اعتقاد ما “اقتضا” در ترجمه شفاهی لاجرم به ارتباط بین متن مبدا و متن مقصد اعمال می گردد. این مطلب با دیدگاه های پتایت و دیلیدنیت که اصلاحات اقتضا می تواند هم در “کلام ورودی” و هم در “کلام خروجی تولید شده” مغایر است. بر طبق پتایت (2005) اصلاحات “تولید شده از ورودی” گزینه هایی پیشنهاد می دهد که مشابهت نزدیکتری به متن مبدا دارند، در حالی که “اصلاحان تولید شده از خروجی”در جهت رفع نیازهای مخاطب مترجم شفاهی بر حسب ارتباط و آسانی پروسه هستند. این چارچوب تئوریکی ارتباط که در آن مورد دوم بیان می گردد در واقع اینجا مورد نظر ما نیست: موضوع مهم این است که، در دیدگاه پتایت، اصلاحات تناسب نیز می تواند فقط مقصدمدار باشد. گرچه به استناد پتایت، مثال های اصلاحات اقتضاءِ “تولید شده در خروجی” به نظر با توصیف اصلاحات خطایی بهتر از توصیف اصلاحات تناسبت جور درمی آید، چرا که در اصل با اصلاحاتی که در آن یک اصطلاح یا باهم آیی واژگانی بسیار مصطلح جایگزین یک اصطلاحِ کمتر مصطلح می گردد.
هیچ یک از مطالعات به خوداصلاحی ها به عنوان شاهدی بر انطباق هنجاری نگاه نمی کند. البته هم پتایت (2005) و هم دیلیدنیت (2009) متوجه می شوند گویی مترجمین شفاهی خود را مجبور به اصلاح می بینند حتی اگر واقعا هیچ نیاز و یا زمان کافی یا منابع شناختی برای انجام آن وجود نداشته باشد. دو مورد از تحقیقات بطور مختصری، سبک مترجم شفاهی را به عنوان عامل موثری بر تعداد دفعات اصلاح یا نوع خاصی از اصلاحات ذکر می کنند (ون بسین و مولمان 2004؛ پتایت 2005) و تاکید می نمایند که نمونه ای که در این تحقیقات بکار رفته جهت نتیجه گیری معتبر بسیار کوچک است اما الگوهای اصلاحی به نظر می آیند که به طور جدا جدا تعیین گردیده اند.
در مقاله ی حاضر، خوداصلاحات در ترجمه شفاهی گواهی بر انطباق هنجاری تلقی می شوند. با توجه به تحقیقات پیشین در حیطه ی الگوهای جنسیتی متفاوت در انطباق هنجاری، پرسش اصلی تحقیق ما این است که:
آیا میزان وقوع خوداصلاحی ها در ترجمه شفاهی تحت تاثیر جنسیت است؟ با در نظر گرفتن تاثیر تفاوت جنسیتی در انطباق هنجاری، و اگر خوداصلاحی اولین و بارزترین شاهد بر انطباق هنجاری از سوی مترجمین شفاهی باشد، انتظار می رود مترجمین شفاهی زن سخنان بیشتری نسبت به همکاران مرد خود اصلاح نمایند.
چنانچه در تحقیقات پیشین در زمینه ی انطباق هنجاری زبان شناختی در زنان و مردان مطرح شده، اگر زنان به هنجارها هشیارتر و با هنجارها منطبق ترند، پس خوداصلاحی های بیشتری از آنها انتظار می رود، مخصوصا اصلاحات نوع E. همچنین در ترجمه شفاهی، اگر زنان بیشتر از مردان به دقت و صحت ترجمه اهمیت می دهند، چنانچه تحقیقات قبلی نیز بر درستی این مطلب صحه گذاشته اند، اصلاحات نوع A بیشتری مورد انتظار است. پس به طور کلی، زنان مترجم شفاهی بایر به طور چشمگیری بیشتر از مردان مترجم شفاهی خوداصلاحی انجام دهند.
همچنین در چارچوب لولت مشخص است که عبارات متفاوتی ممکن است به عنوان عبارات ویرایشی مورد استفاده قرار گیرند. به عنوان یک پرسش تکمیلی در این تحقیق بررسی می کنیم که نقش جنسیت در انتخاب عبارات ویرایشی توسط مترجم چیست.
5.داده ها و روش شناسی
5.1داده ها
مقاله ی پیش رو بر اساس EPICG (پیکره داده ای ترجمه شفاهی پارلمان اروپایی گنت) است که در دانشگاه گنت جمع آوری می شوند. روش جمع آوری داده ها در کتاب برناردینی و همکارانش (2018) توضیح داده شده است: رونوشت سخنان مبدا و ترجمه شفاهی آنها در طول جلسات عمومی که در پارلمان اروپا برگزار شده از بریده های فیلم، مطابق هنجارهای والیبل، برداشته می شود (باچی و همکارانش 2007). بنابراین پیکره داده ها شامل ویژگی های گفتاری بسیاری همچون تکرارها، علائم تعلل، آغازهای گمراه کننده، و غیره است. در حال حاضر کلیه ی پیکره شامل حدود 220,000 نشانه در 9 ترکیب زبانی می شوند: فرانسوی/ هلندی/ انگلیسی/ آلمانی.
به جهت مقایسه و انسجام در پروژه ای گسترده تر در زمینه ی تفاوت های جنسیتی در ترجمه ی شفاهی همزمان، که این تحقیق بخشی از آن است، مقاله ی حاضر بر اساس 2008 داده ی استخراج شده از پیکره داده ای که در دو تحقیق پیشین نیز به کار برده شده، شکل گرفته است (مگنیفیکو و دفرانک 2017، 2016). این پیکره شامل 193,000 کلمه و حاوی 39 سخن به فرانسه و 39 ترجمه شفاهی، هم به انگلیسی و هم هلندی، می باشد: 16 سخن که توسط مترجمین شفاهی مرد و 23 سخن نیز توسط زنان برای جفت زبانی فرانسه/ هلندی ترجمه شده اند. تصمیم گرفته ایم دو جفت زبانی را در این تحقیق استفاده نماییم- فرانسوی/ هلندی و فرانسوی/ انگلیسی- تا از بروز نتایجی که می تواند از لحاظ زبان شناسی مورد تعصب قرار گیرند جلوگیری گردد. جدول 1 کلیتی از تعداد متون و کلمات در 2008 داده به دست می دهد.
#سخنان فرانسوی ترجمه شده به انگلیسی | مترجمین شفاهی مواجه شده با #کلمات فرانسوی | #کلمات تولید شده توسط مترجم انگلیسی | #سخنان فرانسوی ترجمه شده به هلندی | مترجم هلندی مواجه شده با #کلمات فرانسوی | #کلمات تولید شده توسط مترجم هلندی | |
---|---|---|---|---|---|---|
مردان مترجم شفاهی | 16 | 9,817 | 8,258 | 19 | 14,786 | 11,918 |
زنان مترجم شفاهی | 23 | 21,656 | 19,938 | 20 | 16,687 | 14,484 |
تعداد کل | 39 | 31,473 | 28,196 | 39 | 31,473 | 26,402 |
5.2روش شناسی
چنانچه در بخش پیش به طور خلاصه بیان شد،منظور از خوداصلاحی، تصحیح ترجمه ی مترجمین شفاهی توسط خودِ آنهاست که بدون هیچ محرک خارجی در سه سطح صورت می گیرد: (الف) کلام مترجم شفاهی (reparandum)، (ب) توقف جریان سخن، با یا بدون یک عبارت ویرایشی، و (ج) کلمه ی مناسب اصلاح که همان کلام جدید است. در مقایسه با تحقیقات پیشین که در زمینه ی توقف جریان کلام، که به عنوان ناروانی نیز شناخته می شود، صورت گرفته (تیسی 2000؛ بندازولی، ساندرلی، و روسو 2011؛ باکتی و بونا 2016)، این موارد را از رویکرد هنجاری اقتباس کرده ایم. به جهت برآوردن هدف این تحقیق، فرض را بر این گرفته ایم که سخنان مبدا که توسط مترجمین شفاهی زن و مرد ترجمه شده ویژگیهای مشابهی از نظر سرعت انتقال، تراکم واژگانی و ساختار داشتند. به جهت تعیین این که آیا مترجمین مرد و زن استراتژی های خوداصلاحی جنسیتی اتخاذ می کنند، ابتدا به طور دستی تمام المان های متنی که با تعریف خوداصلاحی همسو بودند در ترجمه های انگلیسی و هلندی تعیین کردیم. تمام مثال هایی که در آن مترجم شفاهی سخن خود را پیش از شروع یک کلام جدید متوقف می کند تا آن چه که گفته تصحیح نماید، انتخاب کردیم. چنانچه از مثالهای (2)، (3) و (4) برمی آید، این توقف ها به ترتیب در سطح کلمه، عبارت و جمله رخ می دهند (ST= متن مبدا؛ TT= متن مقصد)
je veux / euh souligner la disposition du Conseil à le faire [ST]
‘I want to / euh / underline the willingness of the Council to do it’ [EPICG_03.09.2008_évaluation_jeanpierrejouyet_fr]
ik wil graag benadrukken dat de Com / dat de Raad euh daar graag op in zal gaan [TT]
‘I would like to underline that the Com / that the Council will agree to do it’ [EPICG_03.09.2008_évaluation_jeanpierrejouyet_en]
در مثال (2)، مترجم شفاهی بند اصلی را ترجمه می کند و سپس بند فرعی را با «that the com» آغاز می کند، احتمالاً به «Committee» یا «Commission» می اندیشیده، اما متوجه می شود که گوینده ی فرانسوی به «Council» اشاره دارد.بنابراین جریان سخن خود را وسط کلمه اش قطع می کند تا شروع به یک بند فرعی جدید با «that the» کند تا در ادامه فاعل خوداصلاح یافته «Council» را بیاورد. بر طبق عبارات ارائه شده توسط لولت (1983) مترجم عبارت اشتباه را تصحیح می کند و دست به اصلاح نوع E می زند.
le Conseil européen reviendra sur la question du traité de Lisbonne [ST]
‘The European Council will come back on the problem of the Treaty of Lisbon’ [EPICG_08.10.08_preparationoftheeuropeancouncil2_jouyet_fr]
zal de Europese Raad euh euh het verdrag van Lissabon en het probleem van het verdrag van Lissabon behandelen [TT]
‘The European Council will euh euh deal with the Treaty of Lisbon and the problem of the Treaty of Lisbon’ [EPICG_08.10.08_preparationoftheeuropeancouncil2_jouyet_nl]
در این مورد، مترجم شفاهی با فعل و فاعل هلندی آغاز می کند و یک مکث که با «euh euh» پر شده انجام می دهد، احتمالاً در تلاش است بفهمد که چگونه کلمه ی فرانسوی «question» را ترجمه نماید، که در معنای لغوی کلمه ی انگلیسی «question» به کار نمی رود. پس او پیش از آن که دریابد منظور گوینده «the problem of the Treaty of Lisbon» است، آن تکه را حذف می کند و «the Treaty of Lisbon» را ترجمه می کند. بنابراین، مترجم از کلمه ی ربط «en» برای حفظ جریان جمله ی خود بهره می برد، قسمت حذف شده «the problem» را اضافه می کند و ادامه ی عبارت را دوباره بیان می کند. طبق عبارات لولت، مثال (3) نشان دهنده ی اصلاح نوع است که در آن یک معنی دقیق و درست تر اضافه می شود.
ce sujet mérite un débat ouvert transparent / au-delà des spécialistes entre ceux
qui ont les décisions politiques entre leurs mains [ST] [EPICG_01.09.08_cadrecommun_jacquestoubon_I_fr]
we need an open debate this subject deserves an open debate we don’t need to have a debate just among the specialists but that amongst others as well [TT] [EPICG_01.09.08_cadrecommun_jacquestoubon_I_en]
مترجم شفاهی استراتژی ترجمه ی قطعه قطعه کردن را اتخاذ می کند، که شامل شکستن جمله ی طولانی فرانسوی به دو جمله ی انگلیسی است. پس از ترجمه ی کامل جمله ی نخست، او از کاربرد «» احساس رضایت ندارد و فاعل را با بیان یک جمله ی مستقل جایگزین می کند. چنانچه قسمت اصلاحی به نسبت reparandum با متن مبدا همخوانی نزدیک تری دارد، مثال (4) یک مورد از اصلاح اقتضا را به نمایش می گذارد.
خوداصلاحی هایی که در بالا نشان داده شد همگی کاملاً با تعریف ارائه شده در بخش 1 همخوانی دارد: مترجم شفاهی جریان سخن را با یا بدون یک عبارت ویرایشی متوقف می کند و در نهایت یک ورژن جایگزین به عنوان اصلاح تولید می نماید. گرچه، در حالی که خوداصلاحی ها در پیکره داده ای مشخص شدند با یک رویداد مبهم تری روبرو شدیم، این که مترجم همان سیلابل ها (5)، همان کلمه (6)، یا حتی همان عبارت را تکرار می کند (7).
ces sujets / b bien documentés [ST]
‘these subjects with a lo/lot of information’
waar we ve / veel informatie over hebben [TT]
‘for which we have a lo/lot of information’ [EPICG_08.10.08_formalsitting_betancourt_en]
cela vaut pour le président géorgien [ST]
‘it applies to the Georgian president’ [EPICG_01.09.08_situation en georgie_franciswurtz_fr]
that that’s true for the Georgian president [TT] [EPICG_01.09.08_situation en georgie_franciswurtz_en]
il ne faut pas s’étonner qu’il n’entraîne aucun effet positif [ST]
‘it should not be a wonder that it does not bring any positive effect’ [EPICG_03.09.08_évaluationdessactions_hélèneflautre_fr]
but we have to say / we have to say that they have not really brought about any measurable effect [TT] [EPICG_03.09.08_évaluationdessactions_hélèneflautre_en]
چنانچه گفتن این که آیا این مثال ها نمونه ی واقعی خوداصلاحی ها، یا مدت زمان به لکنت افتادن زبان، یا تاکید از طریق تکرار هستند، همواره چنین مواردی را در تحلیل و بررسی نادیده گرفتیم.
از آنجا که عبارات ویرایشی مدنظر هستند، مثال های (2) و (4) خوداصلاحی های بدون عبارات ویرایشی را نشان می دهند، حال آنکه مورد (3) یک مکث پر شده است «euh». روی دادن عبارات ویرایشی هلندی و انگلیسی که در داده های نوشتاری یافت شدند به قرار زیر بودند: of در زبان هلندی (14 بار)، and در انگلیسی (11 بار)، or در انگلیسی (10 بار)- همچون مثال (8)- و but در زبان انگلیسی (1 بار). تعدادی از عبارات مربوط به عذرخواهی در زبان هلندی، همچون مورد (9)، نیز به عنوان عبارات ویرایشی به کار برده شدند: pardon و sorry هر کدام 2 بار استفاده گردیدند.
laisse une zone grise qui n’est pas entièrement couverte par l’actuelle proposition
de directive qui n’aborde que la mobilité des patients [ST] [EPICG_25_09_08_paquetsocial_roselynebachelotnarquin_I_fr]
has left a grey area which is not totally covered by the present directive or draft directive which only concerns mobility of patients [TT] [EPICG_25_09_08_paquetsocial_roselynebachelotnarquin_I_en]
majoritairement constitués d’embargos sur les armes et de sanctions ciblées [ST]
‘mainly consisting of embargoes on weapons and targeted sanctions’ [EPICG_03.09.2008_évaluation_jeanpierrejouyet_fr]
meestal gaat het om / sancties sorry / embargo’s tegen wapens en andere / elementen [TT]
‘most of the time it is about sanctions sorry / embargoes against weapons and [EPICG_03.09.2008_évaluation_j other elements’ eanpierrejouyet_nl]
این الگو توسط پتایت (2005) نیز مشاهده گردید. عذرخواهی به عنوان یک عبارت ویرایشی بین reparandum و آن اصلاح یا در پایان بخش، همچون مورد (9) دیده می شوند.
به جهت بررسی فرضیه ی 2، تعداد خوداصلاحی هایی که با یک عبارت ویرایشی صورت گرفتند شمارش گردید. چنانچه تعداد این رویدادها کاملاً محدود است، عذرخواهی ها نیز در این دسته اضافه شدند.
در پایان نتایج در مراحل مختلف مورد تحلیل قرار گرفت: ابتدا تعداد کلی خوداصلاحی های به کار گرفته از سوی مترجمین زن و مرد را به طور کلی یا در ترکیب زبان ها مقایسه شد؛ سپس بررسی شد که آیا یک تفاوت جنسیتی در کاربرد عبارات ویرایشی وجود داشته است. در هر مرحله، تست chi-square جهت تعیین این که آیا تفاوتهای مشاهده شده از لحاظ آماری قابل توجه هستند به اجرا درآمد (یعنی p کمتر از 05/0 باشد).
6.نتایج
این قسمت یک شمای کلی از نتایج را ارائه می دهد و آنها را با فرضیه های تنظیم شده مقایسه می کند.
6.1پرسش تحقیقی شماره 1
فرض را بر آن گرفتیم که مترجمین شفاهی زن اصلاح بیشتری نسبت به مردان به کار می برند. جدول 2 تعداد خوداصلاحی هایی که مردان و زنان به زبان های هلندی و انگلیسی در پارلمان اروپا به کار گرفته اند را نشان می دهد. تعداد در قالب دفعات مطلق و عادی (در هر 1000 کلمه) بیان می شوند.
انگلیسی | هلندی | تعداد کل | ||||
---|---|---|---|---|---|---|
# | دفعات عادی (در هر 1000 کلمه) | # | دفعات عادی (در هر 1000 کلمه) | # | دفعات عادی (در هر 1000 کلمه) | |
مترجمین شفاهی مرد | 46 | 5.57 | 51 | 4.28 | 97 | 4.81 |
مترجمین شفاهی زن | 160 | 8.02 | 92 | 6.26 | 252 | 7.28 |
تعداد کل | 206 | 7.31 | 143 | 5.37 | 349 | 6.37 |
به طور کلی، مترجمین انگلیسی و هلندی در پیکره داده ای ما 206 خوداصلاحی را در 480 دقیقه از فایل ضبط شد، به عبارتی تقریبا یک خوداصلاحی در هر 2 دقیقه، تولید کردند، که بسیار کمتر از ارقام به دست آمده توسط پتایت (2005) است: 171 اصلاح در هر 80 دقیقه از فایل ضبط شده، یا 2.5 خوداصلاحی در یک دقیقه.
فرضیه ی اول تایید می شود. مترجمین شفاهی زن به وضوح سخنان بیشتری نسبت به مترجمین شفاهی مرد اصلاح می کنند(x2 = 12.22, df = 1, p = 0.001). تفاوت در هر دو جفت زبانی کاملا مشهود است، فرانسوی/ انگلیسی (x2 = 4.85, df = 1, p = 0.02) و همین طور فرانسوی/ هلندی (x2 = 4.85, df = 1, p = 0.02). به طور کلی، مترجمین شفاهی هلندی به دفعات کمتری نسبت به مترجمین انگلیسی از خوداصلاحی استفاده می کنند.
6.2پرسش تحقیقی شماره 2
پرسش تحقیقی دوم بر کاربرد عبارات ویرایشی در هنگام خوداصلاحی تاکید داشت. جدول 3 تعداد اصلاحات مشخص شده را نشان می دهد یعنی اصلاحات با عبارات ویرایشی (of, and, or) یا یک عذرخواهی (pardon, sorry)، به طور کلی یا در هر جفت زبانی.
انگلیسی | هلندی | تعداد کل | ||||
---|---|---|---|---|---|---|
# | دفعات عادی (در هر 1000 کلمه) | # | دفعات عادی (در هر 1000 کلمه) | # | دفعات عادی (در هر 1000 کلمه) | |
مترجمین شفاهی مرد | 2 | 0.24 | 8 | 0.67 | 10 | 0.50 |
مترجمین شفاهی زن | 20 | 1.00 | 10 | 0.68 | 30 | 0.87 |
تعداد کل | 22 | 0.78 | 18 | 0.68 | 40 | 0.73 |
پیکره داده ای نتایج جالبی در این خصوص به دست می دهد. به طور کلی، داده های ما از فرضیه ی دوم حمایت نمی کند، چرا که هیچ تفاوت چشمگیری بین تعداد خوداصلاحی ها و عبارات ویرایشی که مردان و زنان مترجم تولید کردند وجود ندارد (x2 = 2.40, df = 1, p > 0.05). اما این الگو به وضوح بر اساس هر جفت زبانی متفاوت است. داده های برگرفته از پیکره داده های فرانسوی/ انگلیسی، نشان می دهد که مترجمین مرد تنها 2 اصلاح در مقابل 20 اصلاح توسط مترجمین شفاهی زن انجام داده اند و این یک تفاوت چشمگیر است (x2 = 4.34, df = 1, p = 0.04). همچنین در ترکیب زبانی فرانسوی/ هلندی، مترجمین شفاهی زن اصلاحات بیشتری نسبت به مردان (10 در برابر 8) ثبت کردند، اما این تفاوت چشمگیر نیست (x2 = 0.001, df = 1,p > 0.05).
در مورد عذرخواهی ها که به طور ویژه به عنوان عبارات ویرایشی استفاده شده اند، جالب توجه است که مترجمین شفاهی در پیکره داده ها به زبان هلندی نیز از عذرخواهی به عنوان عبارت ویرایشی بهره بردند. این استراتژی به وضوح به دفعات بیشتر توسط زنان به کار گرفته شد (3 بار) تا مردان (1 بار). اما میزان داده ها برای نتیجه گیری بسیار کم است.
7.بحث و بررسی
ما در صدد تحقیق درباره ی امکان تاثیر جنسیت بر هنجارها در ترجمه شفاهی همزمان بوده ایم. برخی از مطالعات پیش از این که در حیطه ی هنجارها در ترجمه شفاهی صورت گرفته اند رویکرد متنی یا فرامتنی اتخاذ کرده اند، اما تاکنون هیچ مطالعه ای، فارغ از دیدگاه بیننده، یک رویکرد پیکره بنیاد را برای کشف جلوه های انطباق هنجاری توسط مترجمین شفاهی اتخاذ نکرده است. با این وجود، چنین رویکردی می تواند در حیطه ی مطالعات ترجمه ی شفاهی سودمند باشد، چرا که می تواند الگوهای هنجاری که در ترجمه شفاهی در مقیاسی بزرگتر نمود می یابد را آشکار سازد. آنچه که در جهت کشف رفتار هنجاربنیاد، یعنی خوداصلاحی، به کار گرفته شد ثابت کرد که اکثر خوداصلاحی هایی که در پیکره داده پیدا شد مشخصا برای تصحیح مواردی استفاده شدند که مترجمین شفاهی احساس می کنند اشتباه هستند، یعنی پدیده ی نقض هنجار.
اما تجزیه و تحلیل کیفی نیز چندین مورد از خوداصلاحی را مشخص کرد که ترجمه ی مترجم دارای اشکال نبود. انگیزه های دیگری می تواند مترجمین شفاهی را برانگیزد که در این موارد خوداصلاحی انجام دهند به مثال (10) توجه نمایید:
qui à la fois par sa timidité et ses orientations / finalement propose que rien ne
change / et que en matière de fraude fiscale on en reste à l’état [ST] [EPICG_01.09.08_strategie coordonnee_benoithamon_I_en]
it is a bit too shy and it actually in actual fact it boils down to sticking to the [EPICG_01.09.08_strategie coordonnee_b status quo [TT] enoithamon_I_en]
مترجم شفاهی نشانه ی سخن actually را با یک نشانه ی سخن دیگر in actual fact جایگزین می کند که از لحاظ معنایی معادل یکدیگرند، اما میزان متفاوتی از تاکید را با خود دارد. از لحاظ معنایی، خوداصلاحی بیشتر از حد لزوم است. به علاوه، به نظر می رسد که متن مبدا هیچ نشانه ی کاربردی در مورد اینکه چرا مترجم شفاهی تصمیم به افزایش تاکید گرفته است ارائه نمی دهد. محتمل ترین انگیزه برای خوداصلاحی این است که مترجم برای پردازش جمله ی طولانی که می شنود زمان می خرد. توضیح ممکن دیگر می تواند چیزی باشد که استرانیرو سرجیو (2007) آن را “زوج هم معنا” می خواند یعنی انتقال یک آیتم یا واحدهای معنایی بزرگتر به بیانی دیگر. مثال (10) نشان می دهد که همه ی مواردی که مترجمین شفاهی یک بخش را با بخش دیگر جایگزین می کنند نمی تواند مثالهایی از خوداصلاحی و در نتیجه مواردی از انطباق هنجاری محسوب شوند. در تحلیل حاضر، تمرکز به طور ویژه بر انگیزه های ممکن دیگر برای خوداصلاحی نبوده است زیرا فرض بر این بوده که همه ی موارد خوداصلاحی نشان دهنده ی انطباق هنجاری هستند. در نهایت، انگیزه ها با هر میزان اطمینان به سختی در یک پیکره قابل تشخیص هستند. اما با در نظر گرفتن تعداد بسیار کمی از مثال ها همچون مثال (10) که پای انگیزه ی دیگری می تواند در میان باشد، می توانیم به نتایجی دست یابیم.
همچون آنچه در مورد تفاوت های جنسیتی دیده شد، بر اساس انطباق هنجاری امکان وجود دلایل دیگری به جز آن است: امکان دارد که مشخصه های سخنان مبدا که توسط مترجمین شفاهی زن ترجمه شدند چنان باشد که خطاهای بیشتر و در نتیجه خوداصلاحی های بیشتری را موجب گردد: سرعت انتقال بیشتر، تراکم واژگانی بیشتر، ساختار ابهام آمیز متون مواردی هستند که باعث افزایش بار شناختی در مترجمین شفاهی می شود و در نتیجه به افزایش تعداد خطاها منجر می گردد. در مقاله ی پیش رو این عامل در نظر گرفته نشده بلکه قصد ما بر آن است که در تحقیقات آینده مد نظر قرار دهیم.
دفعات بیشتر خوداصلاحی ها در بین مترجمین شفاهی زن می تواند به جای آگاهی بسیار از هنجارها، نتیجه ی توانایی های شناختی ویژه ای باشد. در تحقیقات پیشین شواهدی وجود دارد که زنان دارای امتیاز بیشتری نسبت به مردان در کارهای تولیدی زبان شناختی هستند (هاید و لین 1988). این مطلب همچنین می تواند توضیح دهد که چرا زنان تمایل دارند به دفعات بیشتری برای ترجمه ی هر چه صحیح تر و وفادارانه تر دست به خوداصلاحی بزنند. این بخش از تحقیق خارج از محدوده ی این مطالعه است اما ارزش پرداختن به آن در آینده وجود دارد.
در نهایت، در حالی که استفاده از عبارات ویرایشی توسط مترجمین شفاهی مرد و زن مورد تحلیل قرار گرفت، یک تفاوت قابل توجه در قسمت کاربرد زبانها آشکار گردید. در ترکیب زبانی فرانسوی/ انگلیسی، مترجمین شفاهی زن به طور چشمگیری عبارات ویرایشی بیشتری نسبت به مردان به کار بردند. حال آن که در جفت زبانی فرانسوی/ هلندی هیچ تفاوت چشمگیری مشاهده نشد. از سوی دیگر، یک تفاوت کیفی در بخش زبان هلندی آشکار گردید:مترجمین شفاهی زن از لغات عذرخواهی در سه جا بهره بردند، در حالی که مردان تنها یک بار از آن استفاده نمودند. در بخش زبان انگلیسی هیچ عذرخواهی مشاهده نگردید. این یافته ها جالب توجه هستند: عذرخواهی ها با دیگر عبارات ویرایشی متفاوتند از این لحاظ که آنها یک عمل گفتاری هستند که مترجمین شفاهی از طرف خود آن را تولید می کنند که بر اساس آن وجهه ی خود را به خطر می اندازند. در همین رابطه، مشخص شد مترجمین شفاهی زن در بخش زبان هلندی به طور چشمگیری در مقایسه با مردان اقدامات محتاطانه تری نسبت به متون مبدا در همان پیکره ی مربوط به ترجمه شفاهی به کار می گیرند (مگنیفیکو و دفرانک 2017). همچنین از یک مطالعه ی کیفی جزئی نگرانه در زمینه ی اقدامات احتیاطی، اینگونه به نظر می رسد که مترجمین شفاهی برخی از آنها را به صورت عذرخواهی به کار می برند تا بتوانند از عهده ی ترجمه ی اطلاعات پیش رو برآیند. بدین ترتیب به نظر می رسد که زنان مترجم شفاهی در بخش زبان هلندی به طور خاصی علاقه دارند تا جنبه هایی که وجهه ی آنها را در ترجمه ی شفاهی به خطر می اندازند سرکوب نمایند.
8.نتیجه گیری
مقاله ی پیش رو بر نقش جنسیت به عنوان یک عامل احتمالی تاثیرگذار در پیروی از هنجارها توسط زنان و مردان مترجم شفاهی توجه داشت. چنانچه تحقیقات پیشین بر این عقیده بودند که زنان و مردان بر هنجارهای ترجمه شفاهی، یکسان بها نمی دهند، و از آنجا که جنسیت بر آگاهی از هنجارها و انطباق هنجاری در زبان مؤثر است، این فرضیه در نظر گرفته شد که مترجمین شفاهی تفاوت هایی بر اساس جنسیت خود در رابطه با هنجارها در ترجمه هایشان بروز می دهند.
هنجارهای مختلف در ترجمه شفاهی بر اساس تحقیقات پیشین مورد بحث قرار گرفت و برای یک مطالعه ی پیکره بنیاد ه کار گرفته شد. این رویکرد ما را به مطالعه ی شواهد متنی رفتار هنجاربنیاد از سوی مترجمین شفاهی یعنی خوداصلاحی ها رهنمون ساخت. این پیکره داده، که از EPICG برگرفته شده بود، اجازه ی تایید فرضیه ی اول را فراهم نمود: مترجمین شفاهی زن به طور بارزتری بیشتر از مردان مترجم شفاهی سخن خود را اصلاح می کنند. تا آنجایی که خوداصلاحی ها منبعی کافی از اطلاعات درباره ی چگونگی تاثیر جنسیت بر هنجارها باشند می توان نتیجه گرفت که زنان مترجم شفاهی رویکرد هنجارمدارتری نسبت به مردان در ترجمه هایشان به کار می گیرند: آنها به طور چشمگیری به دفعات بیشتری سخنانی که به قضاوت خودشان هنجار خاصی را نقض کرده، تصحیح می کنند. این نتایج به نظر با یافته های اتفاقی ما در زمینه ی بی نزاکتی همسو است: فرض بر این است که مترجمین شفاهی زن و مترجمین شفاهی مرد به هنجارهای متفاوتی پایبند بودند چرا که زنان تمایل داشتند کنش های تهدید کننده ی وجهه بیشتری را ترجمه کنند و مردان تمایل داشتند بیشتر وجهه ی خود را در انجام کار حفظ نمایند. تعداد خوداصلاحی هایی که مترجمین شفاهی زن تولید کردند تایید می کند که هنجارهایی که مردان و زنان مترجم دنبال می کنند متفاوت است.
فرضیه ی دوم، در رابطه با تفاوت های جنسیتی در استفاده از عبارات ویرایشی، تایید نشد. با این وجود، یک مطالعه ی دقیق تر به وسیله ی جفت زبانی نتایج جالب توجهی را به ثمر رساند. در جفت زبانی فرانسوی/ انگلیسی مترجمین شفاهی زن به طرز چشمگیری نسبت به مردان از عبارات ویرایشی بیشتری بهره می برند. از دیگر سو، در جفت زبانی فرانسوی/ هلندی هیچ تفاوت چشمگیری مشاهده نشد. اما متوجه شدیم که مترجمین شفاهی هلندی نیز، بر خلاف مترجمین شفاهی انگلیسی عذرخواهی را به عنوان عبارات ویرایشی به کار می برند.
به عنوان نتیجه گیری، مقاله ی حاضر هنجارهای دخیل در ترجمه ی شفاهی همزمان را روشن تر می سازد، رشته ای که به ندرت در تحقیقات تجربی از جنبه ی متنی خود مورد تحقیق قرار گرفته است. نتایج حاصله حاکی از آن است که مترجمین شفاهی زن و مرد درجات مختلفی از پیروی از هنجارها را نشان می دهند، چنانچه از تعداد بیشتر خوداصلاحی های صورت گرفته از سوی مترجمین شفاهی زن به وضوح این مطلب را تایید می کند. علاوه بر این، این مطالعه لزوم تحقیقات بیشتر را توصیه می کند: پیکره داده ای تنها تمایلات رفتاری را آشکار می کند و می تواند تا حد بسیار محدودی درباره ی انگیزه های پشت رفتارهای مشاهده شده اطلاع دهد. این فرض که آگاهی از هنجارها، انگیزه ی تمام موارد خوداصلاحی است توسط برخی از مثال ها نقض شد و برخی دلایل دیگر می تواند مورد کشف و بررسی قرار گیرد.